۱۳۹۵ مرداد ۱۴, پنجشنبه

وحدت طلبی با کدام  هدف؟
نگاهی به پاسخ ابراهیم علیزاده دبیر اول کومه له به عبدالله مهتدی

اخيرا ابراهيم عليزاده دبير اول كومه له، سازمان كردستان حزب كمونيست ايران در يك نشست حزبی، پاسخ فراخوان عبدالله مهتدی را داده است. قبل از شروع و بررسي اين جوابيه، لازم می دانم كه نكته ای را بيان كنم. دلايلی كه برای جدا شدن کمونیسم کارگری و جريانات ديگر از حزب كمونيست ايران بيان مي شود، در اين مطلب بحث نمي شود. اين نكات به صورت تكراری هميشه از سوی ابراهيم عليزاده بيان مي شود و تا آنجايی كه من سخنرانی های وی را دنبال کرده ام، ایشان اين بحث را هميشه باز می كنند. البته احکام و ادعاهای او، جای شك و تردید است، قبلا و بويژه در طول سال گذشته گفته ها و نوشته های بسياری در رد ارزیابی و ادعاهای او از این جداییها نوشته شده است. آنچه كه در اين نوشته سعي دارم به آن بپردازم، واكاوی جوابی است كه از سوی ابراهيم عليزاده به عبدالله مهتدی داده شده. جوابی كه بسياری آنرا بعيد نمی دانستند.
ادبيات علیزاده :
يك نكته هميشه در ادبيات ابراهيم عليزاده وجود دارد. هنگامی كه می خواهد بحثی را شروع كند و يا به سئوالی پاسخ دهد، از يك نوع كلی گويی شروع می كند. در اين سخنرانی هم، نقطه آغاز و عزیمت بحث را بر همين كلي گويی قرار مي دهد. "وحدت طلبي". اين كليد واژه ابراهيم عليزاده برای اين بحث است و شروع بحث خود را با وحدت طلبی كومه له آغاز می كند. این همه تاکید یکجانبه و پوپولیستی بر وحدت طلبی نهایتا در خدمت اینست که نزدیکی با جریان دست راستی مهتدی را توجیه کند. به نظر من يك جواب روشن به نامه مهتدی چه مثبت و چه منفی نيازی به اين تفسير و کلی گویی اندر فواید "وحدت طلبی" نداشت. در عین حال باید تاکید کرد جریانی که خود را چپ و کمونیست بداند، صفت مشخصه اش وحدت طلبی نیست و به وحدت طلبی رایج و همه باهم که "توده ها" به آن تمایل دارند، تمکین نمیکند، بلکه بر عکس صف متمایز طبقاتی و سیاسی را نمایندگی میکند. تا آنجا که تاریخ کومه له را مطالعه کرده ام اتفاقا این جریان  در فضای انقلاب 57 و سالهای بعد از آن صف متمایز را در جامعه کردستان نمایندگی و مشابه وحدت طلبی مورد نظر ابراهیم علیزاده حرکت ننمود. بلکه برعکس چپ جامعه را نمایندگی می کرد. اتفاقا نقطه قوت این جریان هم همین بود .مربعی كه به قول ابراهيم عليزاده ، سازمان زحمتكشان و شخص عبدالله مهتدی خود را در آن قرار داده است. اما انگار حافظه تاريخی كماكان جايی در صحبتهای ابراهيم عليزاده ندارد. عبدالله مهتدی وقتي تصميم به خروج از كومه له گرفت، با صراحت تمام گفت كه از كمونيست بودن خود پشيمان است و آنرا اشتباه مي داند و هرآنچه در توان داشت علیه چپ و کمونیست و سوسیالیسم به کار برد.
تناقض گويی های علیزاده:
نكته ی ديگری كه در اين مصاحبه جايگاه خاصی داشت، سخنان متناقضی بود كه ابراهيم عليزاده بيان كرد. اولين نمونه اين تناقضات، نام بردن از سازمان زحكمت كشان با نام "كومه له" بود. تناقض آنجا است، اگر جریان شما کومه له است، جریان مهتدی آن هم با شکل و شیوه ای که از شما جدا شد، چرا کومه له است؟ قاعدتا دبیر اول کومه له که بیش از سه دهه دبیر اول این سازمان بوده، تاریخچه آن سازمان را میداند و متوجه است پرنسيب سياسی ايجاب مي كند كه وقتی جريانی از يك حزب جدا می شود، بدون در نظر گرفتن اقليت و يا اكثريت، سياستهای خود را با نام ديگری به پيش مي برد كه نشان دهنده سياستهايشان است. مهتدی و جریانش اینکار را نکردند و اسم کومه له را به ناحق روی خود گذاشتند و اکنون دبیر اول کومه له این بی پرنسیبی را برای مهتدی و جریانش تایید میکند.  در اين مصاحبه ابراهيم عليزاده پنج بار در مورد اين سازمان سخن گفت و هر پنج بار هم نام كومه له را برای آن بكار برد. كومه له برای من طبق سابقه و موازین سازمانی و قانونی سازمان كردستان حزب كمونيست ايران است و بس. اما تعجب آور است كه نفر اول كومه له سازمان و جريانی را كه با اوج بی پرنسيپی از آنها جدا می شود را كماكان كومه له می نامد. این برخورد علامت سئوال بزرگی را نه تنها برای يك ناظر بيرونی، بلكه حتی برای خود اعضای اين حزب و كادرهای آن به جا می گذارد.
علاوه بر اين، در ابتدای سخنان خود، به اين بحث اشاره می كند كه كومه له، سازمان زحمتكشان را در جنبش كردستان پذيرفته است و آنها را قبول دارد. "جنبش کردستان" آن حکم و دیدگاه ناسیونالیستی و پوپولیستی است که علیزاده آگاهانه آن را بکار میبندد تا نزدیکی و همکاری با جریان دست راستی مهتدی و امثالهم را با آن توجیه کند؛ همانطور که با پناه بردن به این فرمولبندی حضور در کنگره ملی کرد متشکل از کل جریانات ارتجاعی ملی و و مذهبی  را توجیه میکند. باید به ابراهيم عليزاده، دبير اول سازمان كردستان حزب كمونيست ايران، یادآور شد وقتی صحبت از يك جامعه طبقاتي می شود، پس یک جنبش نداریم، جنبشهای مختلف داریم، همانطور که از مقطع انقلاب 57 به بعد با شفافیت دو جنبش متفاوت در کردستان از یک طرف جنبش سوسیالیستی و از طرف دیگر جنبش ناسیونالیستی در تمایز و تقابل با هم بوده اند و به این اعتبار جايگاه هر حزب و جريانی مشخص است و نياز به طول و تفصيل ندارد. انگار كه ديد ایشان نسبت به جامعه كردستان عوض شده است كه اين مبارزه طبقاتی را به یک جنبش واحد تعبير می كند.  ١٦ سال سياست به عنوان يك نيروی راست در جامعه و به هر دری زدن برای مطرح شدن و پيدا كردن نامی برای خود، يعنی اينكه سازمان زحمتكشان راه خود را خوب می داند. يعنی اينكه برای سهیم شدن در قدرت و به نان و نوایی رسیدن به هر بی پرنسیپی متوصل شدن. علیزاده اين را به درستي مي دانند كه وقتی عبدالله مهتدی بعد از ١٦ سال دويدن در كريدورهای مجالس اروپا و آمريكا، كماكان کسی تره ای برايش خورد نكرده و همه طرحهايی كه پيشنهاد كرده، اگرچه در ابتدا با سر و صداهایی همراه بود، اما نهايتا شكست خورد. همين پروژه ای هم كه به کومه له پيشنهاد داده، به معنی شكست سياسی عبدالله مهتدی و جریانش در طول ١٦ سال است. اما انگارابراهیم علیزاده از درك آن عاجز است. ایشان ادعا می کنند كه حتي ١٠ درصد از كسانی كه از آنها جدا شده اند، در اين احزاب باقی نمانده اند و همه "خانه نشين" شده اند و حالا اين احزاب نامشان در هيچ جايی نيست. با این معیار که علیزاده به جداییها و انشعابات برخورد کرده، در سازمان خود او پنج درصد هم باقی نمانده اند. به علاوه به نحوی خارج از موضوع و در پاسخ به یک جریان دست راستی، با ذوق زدگی به پراکندگی صفوف چپ اشاره می کند. این قاعدتا شایسته رهبر یک سازمان که خود را سوسیالیست و چپ میداند نیست. نکته مهم این است که این آمارها دلبخواهی است و این ادعاها واقعیت ندارد. اين آمارها تنها خوراك تبليغات درون تشكيلات است و بس. خود علیزاده هم این را خوب میداند.
پوپوليسمی معنادار :
پوپوليسم كماكان دست از سر ابراهیم علیزاده و كومه له بر نمی دارد. به هر حال هر وقت كومه له و رهبری اين جریان در وضعيتی قرار می گيرند كه در كنار دست راستی ترين احزاب بنشينند، واژه "جنبش کردستان" و "منفعت عمومی مردم كردستان" پا به عرصه وجود می گذارد. ترجيح می دهند دلايل اصلی اين نشستها مثلا همين كنگره ملی كرد را و اینکه چرا با 39 جریان ديگر كه همگی راست و ملی گرا و مذهبی هستند می نشينند از سر منفعت مردم و "جنبش کردستان" توضیح بدهند. اين مبارزه طبقاتی نيست. اين يعنی پرده پوشی منافع طبقاتی. اين يعني همه مردم را يك كاسه كردن و با يك چشم همه را نگاه كردن. در واقع اين يك انتخاب سياسي است كه انجام مي دهند و در كنار اين جريانات  تا پوست و استخوان مرتجع قرار مي گيرند. همين انتخابهای آنها است كه كومه له و حزب كمونيست ايران را به يك جريان سانتر تبديل كرده است. وقتی كه مواضع حزب كمونيست ايران و كومه له را واكاوی كنيد، سانتر و در جاهايی هم راستروی وجود دارد. اگر صحبتهای ابراهيم عليزاده را به دقت گوش كنيد، اشاره می كند كه يك حزب و جريان سياسی در عمل و پراكتيك سياسي آن است كه در چه بلوكی قرار مي گيرد. اين حرف كاملا درست است اما بايد اشاره كرد كه در همين انتخابهای سياسی است كه يك جريانی سانتر می شود و حزبی انقلابي گری و سياست راديكال را انتخاب می كند. اگر كومه له را سانتر می نامند به دليل همين انتخابهای سياسی است كه انجام داده اند. روشن ترين نمونه برای اين ادعا حضور کومه له در كنگره ملی كرد است كه با هيچ متر و معياری و در هيچ قاموسی نمی تواند يك سياست راديكال و مترقی باشد. اين را نه تنها ما، بلكه جامعه نيز می بيند و بر آن صحه می گذارد.
در پايان اين نشست، ابراهيم عليزاده از اعضا و كادرهای خود گله مند است كه چرا برای بحث در اين مورد حرف ديگران را تكرار می كنند. وی معتقد است كه كومه له و تاريخ آن سرشار از روح وحدت طلبی است و می توانند از اين تاريخ برای بحث در اين مورد استفاده كنند. بهتر بود كه دبير اول كومه له به جای استفاده از اين ادبيات مستقيما نام اشخاص و يا احزابی را كه اين فراخوان مهتدی را مورد نقد قرار داده بودند، به صراحت بيان می كرد. ابراهيم عليزاده گرامی؛ اين اشخاص و احزاب بسيار قبل تر از پاسخ شما، به اين درخواست مهتدی واكنش نشان داده بودند و به جای اتخاظ يك سياست "سانتر" ديدگاههای خود را به صورت واقعی و به نفع طبقه كارگر بيان كردند. اين كه برخی از اعضا و كادرهای کومه له، سياست مشابهی را اعلام می كنند نمی تواند تنها دليل بر كپی برداری باشد بلكه آنها هم از ديدگاهی راديكال به اين موضوع نگاه می كنند. اين برخورد توام با عصابنيت، كه در بيش از نصفی از سخنان شما نمایان است، نمی تواند تنها برای گفته های اين رفقای عزيز قابل درك باشد. اين عصبانيت می تواند دليلی بر اين امر باشد كه شما به شخصه در جایی قرار گرفته ايد كه نه تنها با اين نامه و درخواست مخالف نبوده و نیستید، بلكه راهگشایی برای نزديكی بيشتر را هم مقابل سازمان مهتدی قرار داده ايد.
ظاهرا برگزاری اين جلسه از طرف علیزاده برای پاسخ به نامه مهتدی كافی نبوده است و با صراحت باور خود را برای نزديكی و "وحدت طلبي" ابراز نكرده است. در ادامه ایشان در گفتگويي كوتاهی كه با تلويزيون روداو - تلويزيون كردی در كردستان عراق- انجام داده اند اين بار با صراحت بيشتری از اين وحدت طلبی و ضرورت آن بحث می كند. هر چند جوابهای داده شده به خبرنگار روداو برای هيچ كس قانع كننده نبود، اما ظاهرا اين بار و با صراحت بيشتری تمايل خود را برای نزديكی با مهتدی بيان كرده است.
در پايان لازم است كه اعضا و كادرهای کومه له دوباره تعريفی از وحدت طلبی را از رهبری بخواهند. اين چه وحدت طلبیی است كه بايد راسترين جريان ممكن در آن بتواند حضور پيدا كند؟ آيا زير چتر وحدت طلبی و برای حفظ منافع كلی "مردم" و "جنبش" كه آن هم طبقاتی است بايد مبارزه و منافع طبقاتی را كنار گذاشت؟
به عنوان يك انسان کمونیست اميدوارم كه كومه له كماكان در خانه چپ رادیکال باقی بماند. اين را نه خواست قلبی من تعيين می كند و نه سخنان رهبری كومه له. به قول ابراهيم عليزاده اين را سياست و پراكتيك يك حزب است كه تعيین می كند در كجا بايد قرار گيرد. هر نوع نزديكی و وحدت ، زير هر نوع شعار و چتری كه باشد، كه در آن راست و چپ در يك كاسه قرار گيرد، به ضرر كارگران و مبارزه طبقاتي آنها خواهد بود.

اعدام انسانها تحت هر بهانه اى محكوم است
اطلاعيه كميته كردستان حزب حكمتيست درمورد :
اعدامهاى دسته جمعى اخير
جمهورى اسلامى با اعدام دستجمعى گروهى ديگر از زندانيان متعلق به گروه " توحيد و جهاد " كردستان بار ديگر با به نمايش گذاشتن اين شيوه شنيع ، چهره جنايتكارانه خود را برملا كرد . هيچ بهانه اى ، نه عقيده و ايدئولوژى ، نه اتهام به جرم اجتماعى و جنائي اين شيوه ددمنشانه را توجيه نمى كند . جامعه مدرن  بشرى براى رام كردن نيروهاى سياه مذهبى و برخورد به ناهنجاريهاى اجتماعى راههاو شيوهاى ديگرى در اختيار دارد .
اما اعدام در دست دولتها واينجا بخصوص دولت مذهبى اسلامى در ايران ، كه خود بعنوان يك رژيم سركوبگر ، كشتار دهها هزار نفر از مخالفين خود را در پرونده دارد ، نه وسيله دادخواهى و اجراى عدالت ، بلكه ابزار حاكم كردن و اشاعه ترس و وحشت  در جامعه اى است كه لبريز  از تنفر از جمهورى اسلامى است . جمهورى اسلامى با پرونده جنايتكارانه ٤ دهه گذشته اش نه تنها صلاحيت دادرسى و دادخواهى از ديگران را ندارد ، بلكه خود او را بايد برصندلى متهم به جرم و جنايت عليه بشريت نشاند .

اعدام دسته جمعى اخير كه جمهورى اسلامى و ارتجاع مذهبى از هردو طرف مى خواهند آن را  به ابزار تصفيه حسابهاى فرقه اى و مذهبى  تبديل كنند ، اتفاقا موجب ناامنى بيشتر جامعه و ميدان پيدا كردن مسابقه انتقامجويي در صف ارتجاع در منطقه مى شود و بهمين دليل دود آن به چشم مدنيت و امنيت جامعه مى رود  . از همين رو بايد از طرف جبهه انسانيت آزاديخواه و برابرى طلب محكوم شود .
مستقل از اينكه اعدام كننده و اعدام شونده چه ادعاهاي در مقابل يكديگر دارند ، صرف باب شدن اعدام در جامعه به ضرر كارگران و مردم زحمتكش است . كمونيستها و آزاديخواهان هميشه اولين قربانيان اين شيوه شنيع در جامعه بوده اند ، بهمين دليل كمونيستها و صف آزاديخواهاهى و عدالت طلبى بايد مخالف قاطع و بى چون و چراى اين شيوه غير انسانى باشند . با مبارزه قاطع با اعدام بايد جامعه را نه تنها در مقابل جمهورى اسلامى ، بلكه در برابر هرنيروى مذهبى و سياه ديگرى كه دركمين سوق دادن جامعه به ادامه قتل و كشتار نشسته اند مصون نگهداشت .

۱۳۹۴ شهریور ۱۰, سه‌شنبه

عقده های امام جمعه اصفهان درباره زنان

شست و شوی مغزی عوام توسط آخوند

اینکه به چه بیاندیشم و چگون رفتار کنیم همواره یکی از دغدغه های آخوندهاست! در واقع اندیشه و عمل ما همواره مورد تاخت و تاز همراه با سم پاشی آخوند روبرو بوده است. کودکان را فریب می دهند، جوانان را و البته زوجها را. از هیچ ننگی هم ابا ندارند و آشکارا به شما حدیث و مدرک نشان می دهند که  زنان را در پستوی خانه نهان باید کرد.
چه جنگها که با شست و شوی مغزی روحانیون در نگرفته است. چه جنایتها که با جو سازی و ایجاد هیجان دروغین مذهب  انجام نشده است!
اما مهم ترین پایگاه روحانیت در میان عوام ، زن ستیزی ایشان است. اسلام عزیز هم دست روحانیون را باز گذاشته است و چه در متن قرآن و چه در احادیث می توان گران ترین و سخت ترین فشارها را بر زنان آشکارا دید. بهره بردن از  اختلاف میان زن و مرد و نا برابری آشکار حقوق زنان در اسلام  به طرفداری گروه بسیاری از مردم جوامع مردسالار از اسلام انجامیده است و مردان اسلام را راه حلی برای توجیه زن ستیزی خود دانسته اند. اسلام ابزاری است که می تواند براحتی مردان زن ستیز را به خود جلب نماید و می بینیم که بسیاری از مردان زیاده خواه از ابزار اسلام برای شهوت خویش و سرکوب زن بطور همزمان استفاده می کنند. زن در اسلام اختیارش بدست مردان است و اگر بخواهد اختیار سرنوشت خود را بدست گیرد محکوم و مجرم می باشد. این عین احکام قرآن است که در آن به کراّت از نابرابری حقوق زن و مرد سخن گفته شده است و زنان را کالای مورد سرپرستی مرد  دانسته است.
“الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللاَّتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ …﴿۳۴نسا﴾ ”
مردان سرپرست زنانند چرا که خداوند برخی  موجودات را بر دیگران برتری داده است از اینرو که مردان باید از مال خود به زنان نفقه دهند ،پس زنان شایسته  حافظ  دارایی و اسرار مرد در غیبت او هستند همانطور که خداوند حفظ کرده است و اگر زنی سرپیچی نمود نخست او را بترسانید ، و سپس از او دوری کنید و در ادامه او را برانید و اگر باز هم سرپیچی نمود او را بزنید… (۳۴ نسا)
در اکثر ترجمه های سالهای اخیر به فارسی واژه ی ساده و واضح  اضربوهن سانسور شده است !  با این که که هر کودک مدرسه ای معنای ضربه را می داند ، با تفاسیر و ترجمه های عجیب و غریبی مواجه شده است که تنها خنده ی مخاطبین را خواهد داشت! خداوند متعال و قادر مطلق به صراحت گفته است : "زن اگر سرپیچی کرد او را بزنید. "  همچنین به صراحت گفته است که  :" مرد قیّم و سرپرست زن است بنا به جبر آفرینش خداوند "  این آیه تنها مثالی است از دهها حکم قرآن درباره زنان و دوستانی که قرآن مطالعه کنند ، خواهند دید که در آیات متعدد  حتی خرید و فروش و قرض دادن کنیز هم توجیه شده است!
در ترجمه های فارسی جدید  واژه ی ساده و واضح “اضربوهنّ ” سانسور شده است ! با این که که هر کودک مدرسه ای معنای ضربه را می داند ، با تفاسیر و ترجمه های عجیب و غریبی مواجه شده است که تنها خنده ی مخاطبین را خواهد داشت! خداوند متعال و قادر مطلق به صراحت گفته است : “زن اگر سرپیچی کرد او را بزنید. ” همچنین به صراحت گفته است که :” مرد قیّم و سرپرست زن است بنا به جبر  الله در  آفرینش  ” این آیه تنها مثالی است از دهها حکم قرآن درباره زنان ؛ دوستانی که قرآن مطالعه کنند ، خواهند دید که در آیات متعدد حتی خرید و فروش و قرض دادن کنیز هم توجیه شده است!
در اکثر ترجمه های سالهای اخیر به فارسی واژه ی ساده و واضح  اضربوهن سانسور شده است !  با این که که هر کودک مدرسه ای معنای ضربه را می داند ، با تفاسیر و ترجمه های عجیب و غریبی مواجه شده است که تنها خنده ی مخاطبین را خواهد داشت! خداوند دانا و رحیم  به صراحت گفته است : “زن اگر سرپیچی کرد او را بزنید. ”
همچنین به صراحت گفته است که  :” مرد قیّم و سرپرست زن است بنا به جبر آفرینش خداوند ”
این آیه تنها مثالی است از دهها حکم قرآن درباره زنان و دوستانی که قرآن مطالعه کنند ، خواهند دید که در آیات متعدد  حتی خرید و فروش و قرض دادن کنیز هم توجیه شده است!

اظهار فضل مهدوی امام جمعه ی اصفهان

هنوز یک سال از ماجرای اسید پاشی اصفهان که به گمان بیشتر اهالی اصفهان دست پخت منبر نماز جمعه و سخنان زن ستیز امامان جمعه ی اصفهان بوده است ، نگذشته است. جای بسی شرمساری است که چندین بانوی جوان و آینده دار اصفهانی نابینا و خانه نشین شده اند ، تنها به جرم زن بودن. تنها از آن روی که امام جمعه ی اصفهان جوانان گمراه بچه مسلمان را شست و شوی مغزی داده بود. اما دوباره اظهار افاضات این جناب در مغزشویی جوانان اصفهانی ادامه یافته است :
امام جمعه موقت اصفهان با اشاره به اینکه انسان بی‌‌غیرت وقتی مشکلی را در جامعه می‌بیند، نسبت به این موضوع کاملا اظهار بی‌تفاوتی می‌کند، اظهار کرد: اگر زن‌ها با خواسته خود تمایل داشته باشند که در جامعه از پوششی نامناسب برخوردار باشد، وضع آن جامعه رو به افول می‌رود.
«  به گزارش فارس،  آیت‌الله سیدابوالحسن مهدوی بیان کرد: متاسفانه در حال حاضر بسیاری از مردان جامعه اطلاع ندارند که گرفتن دست همسر باید در حریم خانواده انجام شود به طوری که وقتی از آنها علت این کار را می‌پرسیم، پاسخی غیر قابل توجیه می‌دهند.
امام جمعه موقت اصفهان با بیان اینکه در مباحث روانشناسی آمده است که مردان و زنان نباید خودشان را انگشت‌نمای دیگران قرار دهند، گفت: اگر فردی با پوششی غیردینی در جامعه حضور پیدا کنند و نگاه همگان را به خود جذب کنند، نشان‌دهنده بی‌اخلاقی آنها است.
اگر چه پوشش غیردینی زنان و مردان در جامعه از لحاظ شرعی حرام نیست اما از نظر اخلاقی، نشان‌دهنده بی‌غیرتی فرد است.
مهدوی با بیان اینکه افراد بدحجاب در جامعه مرتکب انواع گناهان می‌شوند، افزود: دلیل این ادعا آن است که چون هزاران نفر در جامعه او را نشان می‌دهند و می‌گویند و فرد بدحجاب نیز در مقابل آنها کاملا بی‌تفاوت است و مقاومت می‌کند، مقاومت کردن جسارت او را به کار زشت افزایش می‌دهد.
نماینده اصفهان در مجلس خبرگان تصریح کرد: روایت است که وقتی افراد به صورت علنی کارهای زشت انجام می‌دهند باید بدانند که آنها قادرند به صورت مخفیانه نیز همان کارها را انجام ‌دهند. »
seiad-abolhasan-mahdavi
گرفتن دست همسر باید در حریم خانواده انجام شود ! پوشش غیردینی زنان و مردان از نظر اخلاقی، نشان‌دهنده بی‌غیرتی فرد است. (البته اسید پاشی اصفهان کار نوچه های این آقا بود که پرونده اش ماستمالی شد)

عقده های درونی امام جمعه اصفهان

این آقا باید به روانپزشک مراجعه کند. جای بسی شرمساری است که شهر اصفهان که مهد فرهنگ و تمدن بوده است گرفتار چنین افراد روانپریش و عقده ای شده است! وای به حال آن مردم فرومایه ای که پای منبر این شخص پست و سبک مغز نشسته اند. این آقا اعتراض می کند که چرا مردان دست همسر خود را در خیابان می گیرند و این را مایه ی شرمساری می داند!
در شگفتیم که زن و مرد نمی توانند دست یکدیگر را در خیابان بگیرند ولی همه نوع به حرمتی و حتی اسیدپاشی زنان در اصفهان بی پاسخ مانده است.  براستی در اسلام می توان زن را کتک زد و مانند برده با او برخورد نمود ولی طبق حکم این آیت الله نمی توان دست وی را گرفت و نشانه ی  بی غیرتی است!
اینها مثلاً نمایندگان مجلس هستند! براستی جامعه ی زنان ایرانی که امروز با سواد تر از مردان شده اند ، افراد لایق و کارای دیگری نداشت؟ اینها در چهار سال حضور فقط عطسه کرده اند!
او مردان را به بی غیرتی متهم می کند که پوشش زنان خانواده را باجبار و زور اسلامی نمایند! براستی هدف و غرض این سخن چیست؟ متهم کردن مردان به بی غیرتی با چه هدفی است؟
این آیت شیطان از علم روانشناسی هم استفاده می کند و گرفتن دست همسران در خیابان را غیر اخلاقی می داند! براستی این چه اخلاقی است که برای ملت ایران ترسیم می کنید؟ چگونه است که “فحاشی و مرگ بر” گفتن در نماز جمعه به زمین و زمان اخلاقی است ، کتک زدن همسر مطابق متن قرآن است ولی گرفتن دستان همسران در خیابان غیر اخلاقی است!

جامعه ی وارونه!

براستی جامعه ی ما وارونه است! دزدان و قاتلان قاضی دادگاهند!  روانپریشان و عقده ای ها در حال سخنرانی و پند دادن به مردمند و نا لایقان چرب زبان در مقام امیر کبیر  ظاهر می شوند!
هنجارها وارونه است. نمایش محبت و عشق غیر اخلاقی است ولی خشونت و دعوا ایرادی ندارد! براستی در مملکتی که فرمانده ارتش آن یک بار هم سینه خیز نرفته است و  معلمانش در حال آموزش احکام نجاست و غسل هستند ، کی می توان به عشق و اخلاق انسانی رسید ؟ براستی اخلاق این است که در دادگاه و کلانتری ایران می بینید؟ براستی اخلاق این است که در کوچه و خیابان می بینید؟ براستی با حفظ  حجاب کذایی چه چیز بدست می آید و چه چیز اخلاقی می شود؟ هدف از حجاب و ایجاد جو  زن ستیزی در اسلام چیست؟ ایجاد یک خانواده ی مصنوعی که با زور و شلاق اداره می شود چه ارزشی دارد و چقد دوام خواهد داشت؟ جایگاه عشق و احترام دو انسان برابر در اخلاق خانواده کجای اسلام است ؟

با نابودی تمامی روحانیون، دنیا گلستان می شود!


به راستی روحانی کیست؟

روحانی انسانی است تَنبل، تَن پَرور و البته بی دانش که کتابی در دست دارد، آن را مقدس خوانده و بر این باور است که تمامی علم و دانش و معرفت و درس های مورد نیاز زندگیِ انسان، به صورت یکجا در آن کتاب وجود دارد و آدمی هیچ نیازی به خواندن دیگر کتاب ها و کسب دیگر دانش ها ندارد.
روحانی از نَمَدِ دین برای خود کلاهی گَرم و نَرم می دوزد و از راه بهشت فروشی و روضه خوانی و تشویق مردم به قبولِ شرایطِ سختِ زندگانی شان در این دنیایِ فانی و وعده کاخ و زندگانی های آنچنانی به ایشان دادن در جهانی موهوم و خیالی، خود در رفاه و آسودگی کامل به سَر می برد و از دسترنجِ مردمان خورده و پَروار گشته ولی به تبلیغِ مزایایِ ساده زیستی و فقر و نداری در جامعه می پردازد و ملتی را به گمراهی و نادانی می کشاند.
به راستی این انگل های ترسناک چه سودی برای مان دارند؟
به راستی این انگل های ترسناک چه سودی برای مان دارند؟
روحانی به شستشویِ مغزی مردمان پرداخته و مهملات و چرندیات کتابِ زمینی و پُر از اشتباهش را به نامِ کلامِ خدایی آسمانی و بی نقص در اذهانِ عمومی فرو می کند و جامعه را دعوت به قبولِ بی چون و چرایِ کلمه به کلمه جملاتِ نگاشته شده در آن کتاب های تاریخ مصرف گذشته می نماید و هر ذهنِ روشنی که با وی مخالف باشد را کافَر و بی دین خوانده و وی را لعن می کند.
روحانی شخصی است که خود را عالمِ دهر و دانا به تمامی امور می داند و به تمامی مردمان به چشمِ حقارت نگاه کرده و خود را در جایگاهِ استاد، راهنما و همه چیزدان قرار داده و با خود بزرگ بینی وصف ناشدنی، هر صدای مخالف و معترضی را تکفیر کرده و شخص منتقد را ابله و کوته نظر و بی سواد می خواند.
روحانی در یک جمله فردی است دروغگو، شیاد، نیرنگ باز و بی سواد که استادِ بازی با کلمات می باشد و همواره دست به دامن انواع و اقسام مغلطه هاست و هیچگاه توانایی حضور در یک گفتگوی علمی، منطقی و مستند را نداشته و ندارد و همواره با توسل به چرب زبانی و زدن به صحرایِ کربلا، از دادن یک پاسخِ عقلانی فرار می کند.

آیا روحانیت شُغل است؟

کارل مارکس درباره روحانیون می گوید: “تا زمانی که جامعه شغل شرافتمندانه ای برای روحانیون پیدا نکند، این گروه مفت خور، سربار و انگل اجتماع انسان خواهد بود!” آیا به راستی چنین نیست؟ یک روحانی چه حرفه ای بَلَد است و از چه راهی نان می خورد؟ آیا بدون حضور روحانیون در جامعه، نبودشان احساس شده، کارِ مملکت خوابیده و چرخه اقتصادی از بین می رود؟
نویسنده، پژوهشگر و روشنفکر بزرگ تاریخ معاصر ایرن زمین، زنده یاد احمد کسروی درباره روحانیت می نویسد:
“آخوندها دسته ای هستند در این کشور که مفت می خورند و تنها کاری که از دست شان بر می آید ایستادگی در برابر پیشرفت است؛ آن ها نه بافنده اند، نه ریسنده اند، نه سازنده اند، نه کارنده اند، نه دوزنده اند و نه می خرند و نه می فروشند. در یک جمله هیچ کاره اند.”
نادرشاه افشار آخوندهای آن زمان را محکوم به دو بار اعدام کرده بود، به نظرتان چه حکمی برای آخوندهای امروزی صادر میکرد؟
روحانی حرفه ای به غیر از دروغگویی، شیادی، فریب دادن مردمان و گدایی بلد نیست؛ این جماعتِ مُفت خور و مرده پرست و خرافاتی با افکار پوسیده شان، هر سال مردگان هزاران سال پیش را از قبر بیرون کشیده و برای در آوردنِ اشک مردم دوباره ایشان را کشته و روانه گورستان می کنند.
این طایفه بی هنر و بی علم جلوی هر گونه پیشرفت و ترقی ایستاده و مانع رسیدن مردمان به جوامعی دموکرات و سکولار و متمدن هستند و نان شان را از راهِ در جهل، خرافات و عقب ماندگی نگاه داشتن مردم در می آورند، به راستی جماعتی بی ذوق و بی مصرف تر از روحانیون، در تمامِ تاریخ به چشم نمی خورد.
روحانیون با استفاده از سرمایه های ملی یک کشور و دستبرد زدن به بیت المال و چاپیدن مردمان و خالی کردن جیب ملت، برای مردمان جهل و نادانی و خرافات به ارمغان می آورند و ویران کردن پایه های اخلاقی، فرهنگی، هنری، اقتصادی، سیاسی، ورزشی و علمی یک مُلک، از جمله خدمات برجسته آنان به جامعه ای است که در آنان به دین فروشی مشغولند.


ادامه مطلب: با نابودی تمامی روحانیون، دنیا گلستان می شود! | فضول محله

۱۳۹۴ شهریور ۲, دوشنبه

مشهد را فراموش کرده، پروستات و بیضه مقدس روضه خوان را دریابید!

امت خرافاتی بیضه پرست ایران

گرچه بسیاری از ملت های جهان هنوز هم در سده ۲۱ گرفتار و در گیر خرافاتند ولیکن سرنوشت ما با آنان چندان ارتباطی ندارد و بهتر است از جامعه خردباخته مقدس نما و مقدس پرست خود بگوییم که زندگی و هستی تک تک ما ایرانیان را دچار دستخوش و ناآرامی نموده است.
این هم گوشه دیگری از خودفروختگی بخشی از ملت ایران! برای سلامتی ابرجنایتکار جهان، گوشت قربانی پخش می کنند! چه باید گفت؟
این هم گوشه دیگری از خودفروختگی بخشی از ملت ایران! برای سلامتی ابرجنایتکار جهان، گوشت قربانی پخش می کنند! چه باید گفت؟

بیگمان، ما مردم ایران را باید یکی از کم اندیش ترین و خرافاتی ترین ملت سرتاسر گیتی دانست که باعقل و منطق رابطه ای نداشته، و سرنوشت هر فرد را در دست خدای ناشناخته، قضا و قدر، و نصیب و قسمت می داند.
در چنین جامعه تکامل نیافته که هنوز هم دوران جاهلیت و بی عقلی را پشت سر می گذارد، “نطفه مقدس”، “بیضه مقدس”، “خون مقدس”، و “آرامگاه مقدس” بر زندگی روز و شب ما پنجه می افکند و عقل و خردمان را به مرخصی دراز مدت می فرستد.

از نطفه مقدس تا آرامگاه مقدس

در روزگار باستان و پیش از آن که ایران مورد هجوم و تجاوز قوم وحشی و بیابانگرد تازی قرار بگیرد، نطفه مقدس در میان نیاکان ما رل و نقش بزرگی را ایفا می نمود. تا آن جا که پسر را مانند پدر، و دختر را مانند مادر ارزیابی می نمودند. اگر شاهی می مرد و یا کشته می شد اصرار و رسم بر این بود که فرزند او ( در درجه نخست پسر) را ولو آن که دیوانه، احمق، کم یاد و هوش، و یا بی سواد باشد به جای او برگزینند.
هنگامی که به تاریخ گذشته کشورمان نگاه می کنیم بارها می بینیم که گزینش نطفه مقدس در میان خانواده، فرماندهان، رؤسای گروه و سرکرده ها نیز از اهمیت به سزایی برخوردار بوده و گهگاهی شاهانی مانند یزدگرد سوم، شاه سلطان حسین، و فتحعلیشاه  قاجار برسر کار آمدند که ایران را به ویرانی کشاندند.
از چهار سده پیش تا کنون، با پیدایش و تسلط مذهب شیعه بر جان، مال، و افکار مردم ایران آرامگاه مقدس جایگزین نطفه مقدس شد. تا آن جا که گور هر تازی و یا آخوند تازی مرام در ایران از آرامگاه مشهد و قم و شیراز گرفته تا ۱۱-۱۳ هزار قبر آخوند در شهر و ده و بخش های ایران، مکانی مقدس برای امت فراموش کار و کم آگاه ایران به شمار آمد.
دکان هایی که سوداگران دین را سرمست و سرافراز نموده است. هم اکنون، آخوند حاکم بر سرنوشت ایران، از این سرمایه گذاری و تولید مکان های مقدس، از شدت شادی و خرسندی در پوست نمی گنجد و به شدت و با همه نیرو و هزینه های ملی و مردم کشورمان، از این دستاورد خود پشتیبانی و حمایت می کند.
جنایتکار بزرگ که ملتی را به ستوه آورده هم اکنون برای پروستات خود میلیون ها تومان هزینه بر پشت و گردن ملت خاکشتر نشین و کشتی بر گل نشسته ایران تحمیل شده است. به راستی باید فریاد کشید و گفت: "مرگ بر آخوند".
جنایتکار بزرگ که ملتی را به ستوه آورده هم اکنون برای پروستات خود میلیون ها تومان هزینه بر پشت و گردن ملت خاکشتر نشین و کشتی بر گل نشسته ایران تحمیل شده است. به راستی باید فریاد کشید و گفت: “مرگ بر آخوند”.

پروستات و بیضه مقدس

از ۱۴ فروردین ۱۳۵۸ که امت سرگشته کشورمان به دنبال آرامگاه مقدس باخرد و اندیشیدن خود خداحافظی کرد و با تشکیل صف های طولانی تفاله های تازی مرام و دکانداران دکان ریا و تقدس را بر ملت و کشورما تحمیل نمود، رفته رفته امت در بند و ناآگاه ایران به دنبال و پشتیبانی بیضه مقدس برآمد و به تازگی نیز به افتخار پرستش و ستایش پروستات مقدس آخوند ۵ تومانی نائل گشته است. تا آن جا که مزدوران و خردباختگان مکتب آخوندی برای تندرستی و شادابی “بیضه و پروستات مقدس” ابر جنایتکار قرن کشورمان، دست به دعا برداشته و به سوگ نشسته اند.

ترفند آخوندهای شارلاتان

از ۳۵ سال پیش تا کنون، آخوند با افزودن شمار گور مردگان تازی و تازی نما در مشهد، قم، و شیراز، شمار “مکان های مقدس” خود را به ۱۱-۱۳ هزار رسانده و برای راهگشایی هر مشکل سیاسی، اقتصادی، خانوادگی و فرهنگی، امت خرد باخته و درمانده را به گور تازیان حواله داده و آنان را در مصیبت و غم بیکران خود فروگذار می کند.
تا جایی که خانواده ها، به جای مراجعه به پزشک و بیمارستان و درمان بیماران خود، دست به دامان گور مردگان تازیان و تازی نماها شده، و سرانجام تاریک و سیاهی را برای خود رقم می زنند. برای نمونه، شماری از بستگان نزدیک خود نگارنده همین روش خردباختگی را دنبال کردند و به دلیل طولانی شدن و گسترش بیماری، جان خود را از دست دادند.
رفسنجانی آخوند دلقکی که برای سوء استفاده و غارتگری خود و خانواده آش همواره یک گونی دستمای یزدی به همراه خود دارد تا بیضه ها و به تازگی پروستات آخوند مشهدی را ماساژ داده خود را  به او نزدیکتر سازد.
رفسنجانی آخوند دلقکی که برای سوء استفاده و غارتگری خود و خانواده آش همواره یک گونی دستمال یزدی به همراه خود دارد تا بیضه ها و به تازگی پروستات آخوند مشهدی را ماساژ داده و خود را به او نزدیکتر سازد.

و اما، آخوندهای شارلاتان و حیله گر که مردم درمانده را حواله امامزاده ها می کنند، خود از بهترین تجهیزات و آخرین پدیده های پزشکی و مراقبتی اعم از مسافرت به کشورهای باختری و یا فراهم کردن آن امکانات در خود ایران، سلامت و تندرستی را برای خود به ارمغان آوردند.
و با به کار بردن آخرین تجهیزات پزشکی به عنوان نمونه پیر فرتوت و مردنی « آیت الله مهدوی کنه ای» را کماکان زنده نگاه داشته اند و یا در مورد درمان پروستات آخوند ۵ تومانی همه پزشکان و وسائل درمان در اختیار او قرار دادند. پروستاتی که در هر نقطه جهان و در هر بیمارستانی به سادگی درمان پذیر است، هم اکنون ملتی را به خاکستر نشاندند. دیری نخواهد گذشت که مزدبگیران و مزدوران حریم ولایت در وصف بیضه و پروستات این آخوند جنایتکار به چکامه سرایی و غزل سرایی پردازند.
عده ای مزدور خودفروخته و بی شرافت، برای سلامتی قاتل جوانان ایران زمین و سمبل جهالت و سیاه قلبی، بر سر و صورت کوبیده و گریه و زاری می کنند! به راستی آیا اینان بویی از انسانیت و آزادی خواهی برده اند؟!

نکته پایانی:

کشورمان از دیر زمان به کام خردباختگی “نطفه مقدس” فرورفته تا آنجا که پس از درگذشت هر شاه، انتخاب و جانشینی فرزند دیوانه و احمق او را به عنوان “نطفه مقدس” بر گزینش افرادی خردمند و با شعور ترجیح داده اند. از آغاز دوران صفویه و تحمیل مذهب شیعه که بیشتر جنبه اختراعی ایرانیان را داشت، رفته رفته “آرامگاه مقدس” جایگزین “نطفه مقدس شد و تازیان و فرزندان آنان بر جان، مال، و سرمایه های ملی ما حکومت نمودند. در غیاب و با درگذشت هرکدام از آنان، نوبت به فرزندانشان، یعنی”نطفه مقدس” آنان رسید و گورمردگان تازی “مکان های مقدسی” برای ملت ما به شمار آمد.
از ۱۴ فروردین ۵۸ که ملت چشم و گوش بسته ایران سند محکومیت و بردگی خود را امضاء نمود، ایران در زیر سلطه “بیضه مقدس”، و به تازگی “پروستات مقدس” ابرجنایتکار قرن ۲۱ کشورمان قرار گرفت. تا آنجا که خردباختگان و مزدوران مکتب ولایت در اندوه و غم بیضه و پروستات مقدس آخوند ۵ تومانی، سر به گریبان غم فرو برده و به شیون و زاری نشسته اند.


ادامه مطلب: مشهد را فراموش کرده، پروستات و بیضه مقدس روضه خوان را دریابید! | فضول محله

۱۳۹۴ مرداد ۲۹, پنجشنبه

مخاطبین اعدام در ملاء عام چه کسانی هستند !

همیشه از خود می پرسیدم کدام انسان سالمی به خود این اجازه را می دهد که به تماشای مرگ یک انسان دیگر بایستد و از دیدن آن لذت ببرد . از صحنه ی جان دادن یک انسان فیلم بگیرد و در خلوت خود آن را بار ها و بار ها تماشا کند , به دیگران نیز نشان دهد . هیچگاه نتوانستم درک کنم چه جذابیتی در این صحنه ها وجود دارد که برخی را به سوی خود جذب می کند... امروز با دیدن این عکس ها تا حدودی به پاسخ خود رسیدم . اکثر قریب به اتفاق مخاطبین اعدام در ملاء عام مسلمانان ذوب شده در قوانین اسلامی هستند . افرادی با حجاب کامل اسلامی و پایبند به شریعت الله ... چرا چنین انسان هایی باید از اجرای قوانین اسلامی بیم به خود راه بدهند ؟ مشخص است که اینگونه افراد خواهان اجرای این قوانین اند . برای این افراد لذتی که در تماشای صحنه اعدام است در روزه و نماز نیست ... 








۱۳۹۴ مرداد ۱۷, شنبه

چشم چرونى حاج آقا تو مجلس هم پايانى ندارد !



عمویی کلاس چندی ؟ لامصب به اون میرزا پشمک خان هم رحم نداره
حاجى خجالتم نكشيا ، راحت باش ما به كسى نميگيم ، پدر سوخته ها به همديگه هم رحم نميكنن .